۱۳۹۳ آبان ۲۹, پنجشنبه

دستان مرد معجزه گر مرد ناصر


یدر آستانه نزدیک شدن به روزهای صلیب و قیام خداوند ما عیسی مسیح قرار داریم و جاودانه حقیقتی که ذهنم را به چالش می‌کشاند اعجازی است که عیسی در اوج خود آگاهی و دگرآگاهی خویش از خدا و جهان و انسان در آن تلخ ترین ساعات زندگی خویش بر نمود.

در باب ۱۳ انجیل یوحنا داستان شام آخر مسیح با شاگردان با ذکر اعجازی همراه است که اکنون نیز پس از گذشت بیش از ۲۰۰۰ سال بهترین الگوی شاگردی و خدمت مسیحی را برمی‌تابد.

عیسی شاگردان خویش را به غایت محبت کرد(آیه۱) اودرکی کامل از قدرت و اقتدار خویش داشت و می‌دانست که پدرش همه چیز را به دستان او سپرده است(آیه ۳) لیکن دستان پرتوانش که مردگان را زنده، ابرصان را طاهر، کوران را بینا، کران را شنوا و لنگان را خرامان می‌کرد آخرین و عظیم ترین نمایش قدرت و اقتدار و جلال و شکوه و اعجاز را عملا به ظهور رسانید.

دستان عیسی شستن پایهای شاگردانش را برگزید. دستانی که تنها اشارتش مردگان را حیات می‌بخشید و امراض را شفا بود و فیض و نور را می‌پراکند در این شب آخر بزرگترین اعجاز منجی عالم را به نمایش ‌گذاشت.

در روزگار مسیح، خادمین و بردگان را رتبه ها و درجاتی بود واز دون ترین خادمین، خادمینی بودند که در مجالس پای میهمانان را می‌شستند و گرد و غبار و آلایش کوچه ها و خیابانهای خاکی فلسطین آن روزگار را از پاهای افراد می‌زدودند. این خادمین از جمله پایین ترین اقشار جامعه آن روزگار بودند و جایگاهی در مجالس نداشتند جز شستن پاهای دیگران.

دستان عیسی که صاحب تمامی قدرتها از جانب پدر بود اینبار اعجازی دیگر را به ظهور می‌رسانید. او خرقه از تن برگرفت و حوله‌ای بر کمر بست ، آب در لگن ریخت و به شستن پایهای شاگردان مشغول شد. شاگردانی دودل و گیج و مضطرب، روحانی و نفسانی، که هرازگاهی بر سر پست و مقام سماوی با یکدیگر به رقابت و مشاجره می‌پرداختند.

عیسی خداوند جلال، منجی انسان پایهای آدمیان را شست و آلایش و گرد و غبار زمین را از آنها زدود سپس با حوله‌ای آن را خشک نمود. چه نمونه‌ای و چه جلالی عجب اعجاز تازه‌ای، اعجاز خرد شدن و نیست شدن و بنده شدن و غلام دیگران شدن در اوج قدرت و جلال و اقتدار.

جلالی وارونه براساس معیارها ی آدمیان ولیک صائب و شریف و اصیل در چشمان پدری که همه چیز را به این دستانش سپرده بود. دستان معجزه گرد مرد ناصری اینبار هنر بنده بودن و خادم دیگران شدن را برگزید.

از این روست که عیسی معیاری و محکی تازه بنیاد نهاد تا دریابیم که تنها دستانی می‌تواند صاحب قدرت و مسح الهی باشد که قادر است خرقه منیت و فخر از تن بدر کند و حوله بر کمر بسته و پایهای دیگران را بشوید.

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند که یافت می‌نشود جسته‌ایم ما گفت آنکه یافت می‌نشود آنم آرزوست
مولانا
شاید به ظن چشمان سطحی نگر ما تنها دستان معجزه گری صاحبان فخر و جلال و حرمتند که علیلان را به رفتار می‌آورند اما عیسی عالی‌ترین ظهور قدرت و مسح و اقتدار را در شستن پایهای دیگران تعریف نمود از این روست که از شاگردان تشنه قربت وجاه چنین خواست و چنین واجب نمود :
" پس اگر من که آقا و معلم هستم، پایهای شما را شستم، بر شما نیز واجب است که پایهای یکدیگر را بشویید. زیرا به شما نمونه‌ای دادم تا چنانکه من با شما کردم، شما نیز بکنید"( آیات ۱۴ و ۱۵‏).

دعوت مسیحیان و خادمین کلام انجیل همان دعوتی است که مسیح بر شاگردان خویش واجب نمود یعنی شستن پایهای یکدیگر .
مکتبی که استاد و مولایش پایهای شاگردانش را همچون غلامی حقیر می‌شوید، صاحب عمارتی است که ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهند یافت.
دستانی صاحب مسح و قدرت است که توانایی خرقه بر گرفتن و حوله بر کمر بستن وشستن پایهای دیگران را داراست. این نشان حقیقی بزرگی و جلال است. این نشان خادمین انجیل است ودیگر نشان ارجحیت بی مثال مسیح بر تمامی چهره ها و بزرگان تمامی مکاتب هستی .

دستان معجزه گر مرد ناصری شستن پایهای شاگردان را برگزید.

بیایید بر دستان معجزه گر عیسای خداوند که پایهای ما را می‌شوید، بوسه زنیم.

گفت آنکه یافت می‌نشود آنم آرزوست...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر