ا- شفا در کتاب مقدس
در عهد عتيق مى بينيم كه خصوصيت خدا اين است كه شفا بخشد: " من يهوه، شفا دهنده تو هستم" ( خروج ١٥ : ٢٦ ). مى بينيم كه خدا وعده داده آنانى را كه به او گوش فرا مى دهند و او را تكريم مى نمايند شفا بخشد ( مثلا خروج ٢٣: ٢٥ _ ٢٦ ؛ مزمور ٤١ )، و چند نمونه از شفاى معجزه آسا را نيز مشاهده مى كنيم ( مثلا اول پادشاهان ١٣: ٦ ؛ دوم پادشاهان ٤: ٨ _ ٣٧؛ اشعيا ٣٨ ).
يكى از تكان دهنده ترين نمونه ها، شفاى نعمان، فرمانده سپاه آرام است كه جذام داشت. او وقتى با بى ميلى هفت بار خود را در رود اردن غوطه ور ساخت ، از خدا شفا يافت. " گوشت او مثل گوشت طفل كوچك برگشته، طاهر شد" ( دوم پادشاهان ٥: ١٤) ، و تصديق كرد كه خداى اسرائيل تنها خداى حقيقى است. اليشع كه به او گفته بود چه كند، از قبول هداياى نعمان خوددارى كرد ( گر چه خادم اليشع، يعنى جيحزى، اشتباه بزرگى مرتكب شد و كوشيد با فريبكارى پولى را كه نعمان به دنبال شفا پيشنهاد كرده بود، به دست آورد). نخست، از اين ماجرا مى بينيم كه شفا مى تواند تأثير چشمگيرى بر زندگى شخص داشته باشد، نه فقط به لحاظ جسمانى، بلكه همچنين به لحاظ رابطه با خدا. شفا و ايمان به يكديگر مرتبط ند. دوم، اگر خدا در عهد عتيق اينچنين عمل كرد، آن زمان كه فقط سايه هايى از پادشاهى خدا و ريزش روح القدس وجود داشت، مى توانيم با اعتماد انتظار داشته باشيم كه امروز كه عيسى پادشاهى خدا را آغاز كرده و عصر روح القدس است، همان كار را انجام دهد.
نخستين كلماتى كه از عيسى در انجيل مرقس نقل شده اين است: " زمان به كمال رسيده و پادشاهى خدا نزديك شده است. توبه كنيد و به اين بشارت ايمان آوريد" ( مرقس ١: ١٥ ). موضوع پادشاهى يا ملكوت در خدمت عيسى حالتى مركزى دارد. اصطلاحات " پادشاهى خدا" و " پادشاهى آسمان " بيش از هشتاد و دو بار به كار رفته، گر چه اصطلاح دوم تنها در انجيل متى مورد استفاده قرار گرفته است. كلمه يونانى براى " پادشاهى " نه تنها حاوى مفهوم سياسى و جغرافيايى " پادشاهى " است، بلكه بر عملى نيز دلالت دارد- عمل فرمان راندن يا سلطنت كردن.
در تعاليم عيسى، پادشاهى خدا جنبه اى آتى نيز دارد كه تنها در اثر رويدادى قطعى در " پايان اين عصر " ( متى ١٣ : ٤٩ ) تحقق خواهد يافت.
پايان اين عصر زمانى خواهد بود كه عيسى باز گردد. او بار نخست، در ضعف و ناتوانى آمد؛ وقتى باز گردد، " با قدرت و جلال عظيم " خواهد آمد ( متى ٢٤ : ٣٠ ). تاريخ به سوى اين نقطه اوج در حركت است ( متى ٢٥ : ٣١ ). در كل، بيش از سيصد اشاره به بازگشت مسيح در عهد جديد وجود دارد. وقتى او بازگردد، براى همه بديهى خواهد بود. تاريخ آن گونه كه مى شناسيم ، خاتمه خواهد يافت. همه مردگان قيام خواهند كرد و روز داورى فرا خواهد رسيد ( دوم تسالونيكيان ١: ٨_ ٩ ؛ متى ٢٥: ٣٢). براى بعضى ( آنانى كه مسيح را رد مى كنند)، آن روزِ هلاكت خواهد بود( دوم تسالونيكيان ١ : ٨_ ٩)؛ براى ديگران، روزى خواهد بود براى دريافت ميراثشان در پادشاهى خدا ( متى ٢٥: ٣٤). آسمان و زمينى جديد پديد خواهد آمد( دوم پطرس ٣: ١٣؛ مكاشفه ٢١: ١). خودِ عيسى در آنجا خواهد بود( مكاشفه ٢١: ٢٢ _ ٢٣)، و نيز آنانى كه او را دوست مى دارند و اطاعت مى كنند. آنجا مكانى از سعادت وافر است كه تا ابد ادامه مى يابد( اول قرنتيان ٢: ٩). ما بدن جديدى خواهيم داشت كه غير فانى و پر جلال خواهد بود( اول قرنتيان ١٥: ٤٢_ ٤٣). ديگر مرگ و اندوه و اشك و درد روى نخواهد نمود ( مكاشفه ٢١: ٤). همه آنان كه ايمان دارند در آن روز كاملا شفا خواهند يافت.
فیض و برکت خداوند ما عیسی مسیح با شما عزیزان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر