۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

بهترین دوست


پیر مرد به من نگاه کرد و پرسید چند تا دوست داری؟
گفتم چرا بگم ده یا بیست تا... جواب دادم فقط چند تایی
پیر مرد آهسته و به سختی برخاست و در حالی که سرش را تکان می داد گفت:
تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری. ولی درمورد آنچه که می گویی خوب فکر کن...
خیلی چیزها هست که تو نمیدونی...
دوست فقط اون کسی نیست که تو بهش سلام میکنی...
دوست دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون می کشد.
وقتی دیگرانی که تو آن ها را دوست می نامی سعی دارند تو را به درون ناامیدی و تاریکی بکشند،
دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو رو رها کنه...
صدایی است که نام تو رو زنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تو رو به فراموشی سپرده اند...
اما بیشتر از همه دوست یک قلب است، یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسان ها...
جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید...
پس به آنچه می گویم خوب فکر کن زیرا تمام حرفهایم حقیقت است...
فرزندم یکبار دیگر جواب بده چند تا دوست داری؟
سپس مرا نگریست و در انتظار پاسخ من ایستاد...
با مهربانی گفتم: اگر خوش شانس باشم فقط یکی و آن تو هستی.
بهترین دوست کسی است که شانه هایش را به تو می سپارد و وقتی که تنها هستی تو را همراهی می کند و در غم ها تو را دلگرم می کند. کسی که اعتمادی را که به دنبالش هستی به تو می بخشد. وقتی مشکلی داری آن را حل می کند و هنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به تو گوش
می سپارد و بهترین دوستان عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد، غیر قابل تصور است...
چقدر خداوند بزرگ است...
درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترین را به تو ارزانی می دارد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر