۱۳۹۴ آبان ۱۰, یکشنبه

آيا براستي چند نفر از ما از گذشته خود آزاد گشته ايم و با ذهن و فكري نو و روحي تازه در زندگي خود به جلو نگاه كرده و پيش مي رويم و در حياتي نو ساكنيم ...
در عهد عتيق با دو نفر روبرو مي شويم كه مي توانند سمبل ما ايمانداران در كليسا باشند ..
لوط برادر زاده ابراهيم و همسرش در سدوم و غموره زندگي مي كردند
طبق اراده خداوند بعلت گناهان و شرارت بيشمار، اين شهرها بايد نابود مي گشت و لوط اين را از طريق فرشته خداوند فهميده بود ، پس خداوند به لوط و همسرش دستور داد اين شهرها را ترك كنند ( شهر سدوم و غموره مي تواند سمبلي از گذشته گناه آلود تمام ايمانداران باشد )
ما ايمانداران آيا سمبلي از لوط هستيم و يا زن او ؟!؟
هر دو يك پيام و يك حرف و يك دستور را از خداوند شنيدند
لوط با اينكه صداي شيون و زاري و ماتم مردم را شنيد به صداي خداوند گوش داد ولي به عقب نگاه نكرد و به جلو رفت ( تثنيه ٩:٢ ؛ مزامير ٨:٨٣) .
اما زنش از فرمان خداوند سرپيچي كرد و به ستوني از نمك تبديل گشت ..اما چرا ستون نمك ؟!؟
نمك كارش گند زدايي است و مزه و طعم مي دهد ولي يكي از معاني ديگر " نمك "در كتاب مقدس ،
نمك سمبل " عهد " هست،
كلام خدا به آنان دستور داد از آن شهر پر گناه بيرون بياييند تا باآنها عهدي جديد ببندد اگر آنان با اطاعت زندگي كرده بودند در فكر و حياتي نو عهدي جديد مي بستند
اما زن لوط با گذشته خودش عهد و پيمان بست
زماني كه به گذشته نگاه مي كني ، گذشته تو را مي كشد .. نابود مي كند ..و آن زندگي، تو را فلج مي كند .. قدرت و اميد را در تو كشته و ايمان و سلامتي در روح را در تو خشك و پوسيده مي كند.
خيلي از ايمانداران در گذشته گير افتاده اند و قدرت رفتن به جلو را ندارند ...
حالا با توجه به اين داستان تصميم با ماست !!!
با فكر و ذهن و روحي نو عهدي جديد مي بنديم و زندگي و حياتي نو داريم !!!!
و يا مدام به گذشته خود سرك مي كشيم و از صندوقچه هاي قديمي لباسهاي مندرس و پوسيده را بيرون مي كشيم و با گذشته عهد و پيمان مي بنديم ؟!؟
صبا
برداشتي از موعظه شبان سيامك زرگري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر