۱۳۹۴ دی ۲۱, دوشنبه


 
یک کشیش خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی خانمان با لباسهای ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزار نفری اعلام شود با همینقیافه به کلیسا وارد می شود...!
خودش ماجرا را اینطور تعریف می کند:
نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم.
به خیلی ها سلام کردم ، اما فقط سه نفر از بین آن همه جمعیت جواب سلام مرا دادند!
به خیلی ها گفتم گرسنه هستم ، اما هیچکس حاضر نشد حتی یک دلار به من کمک کند!
سپس وقتی رفتم در ردیف جلو روی صندلی نشستم انتظامات کلیسا از من خواست که از آنجا بلند شوم و به صندلی های عقب تر بروم!
به هرحال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید را اعلام می کند ،
تمام افراد حاضر در کلیسا شروع به کف زدن می کنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همین قیافه ای که در عکس مشاهده می کنید به قسمت جلوی کلیسا می رود.
مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند ،
عده ای هم شروع به گریه می کنند.
این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل و اینگونه آغاز می کند:
گرسنه بودم ، غذا دادید...
تشنه بودم ، آب دادید...
مریض بودم ، به عیادتم آمدید...
و سپس ادامه داد:
خیلی ها به کلیسا می روند ، اما شاگرد راستین عیسی مسیح نیستند...
خدا به دنبال جمعیت نیست...!!!
خدا به دنبال دستی ست که کمک می کند ،
قلبی که محبت می کند ،
چشمی که برای دیگران نگران است ،
و پایی که برای ناتوان برداشته می شود...
خدای مهربان را که نباید فقط درآسمانها به دنبالش گشت!....
میشود خدا را در همین جا میان آدمها پیدا کرد!....
در دل کسی که امید را به زندگی نا امیدی برمیگرداند.....
درچشمان کسی که خنده را به جای غم در دلها می نشاند.....
در دستان کسی که از بزرگی و مهربانیش گره از کارخیلیها گشوده میشود.....
و درقلب و روح کسانیکه اندازه خوبیهایشان به بلندای آسمان است....
آری...خدا را میشود همه جا دید و احساس کرد....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر