۱۳۹۳ مهر ۲۴, پنجشنبه

با شریر مقاومت مکنید!



نگاهی به فرمایش عیسای خداوند در متی باب 5 آیات 38 تا 41

قبل از اینکه آغاز به هر سخنی کنم اجازه بدهید تا با هم این بخش گهربار سخنان عیسای خداوند،نجات دهندۀ من و شما و دنیا را بخوانیم:
" شنیده اید که گفته شده است چشمی به عوض چشمی و دندانی به دندانی . لیکن  من به شما می گویم با شریر مقاومت مکنید بلکه هر که بر رخسارۀ راست تو طپانچه زند دیگری را نیز بسوی او به گردان و اگر کسی خواهد با تو دعوی کند و قبای ترا بگیرد عبای خود را نیز بدو واگذار و هر گاه کسی ترا برای یک میل مجبور سازد دو میل همراه او برو."( به نقل از انجیل چاپ قدیم،متی باب 5 ایات 38 تا 41)
از آنجایی که مطمئن هستم درک این پنج خط برای خیلی از عزیزان خواننده بسیار ثقیل و دشوار می باشد،همانطورکه روز اول برای من بود(کما اینکه از همان روز اول برای تمامی دنیا بوده!)،اجازه میخواهم تا با هم دعا کنیم و بخواهیم تا روح مقدس خدا قلبهای ما را پر کند تا قادر به درک این چند خط باشیم:
خداوندا!ترا سپاس می گوییم و عظمت و شکوهمندی ترا قلبا میستاییم. خداوندا! ای پدر مهربان ما که در آسمانی، در این لحظه روح مقدس خودت را در بنده و عزیزان ساکن کن و به ما بصیرت روح ، فراخی باور ، سادگی خردسالان را عطا بفرما تا رموز الهی را  در این سخنان ارزندۀ تو درک کرده و آن را بنوشیم تا از آن سیراب و مست شویم.ما از سر فیض تو امروز این افتخار را داریم که از جام این چشمه سار بنوشیم،به من و به خوانندگان عزیزمان قوت بده تا به تو گوش کنیم و از تو پر شویم.در نام مقدس و والای عیسای مسیح دعایمان را به حضورت تقدیم میکنیم.آمین."

قبل از اینکه به درک فرمایشات عیسای خداوند در ایات بالا برسیم،ابتدا باید محیط و شرایط موجود زمان را در نظر داشته باشیم تا این گفته ها  برای ما بیشتر معنا پیدا کنند آنگاه که معنا پیدا کرد،بنده مطمئن هستم که  بیشتر و بیشتر موجب شگفتی شما میگردد!
تمام اسرائیل زیر سم اسب های امپراطوری روم بود.نیزها و شمشیرهای سربازان گارد محافظتی و امنیتی شهر در بین کوچه ها و معابد اسرائیلی برق می زد.بیگانگان در بین اسرائیلی ها می زیستند.بیگانگانی که حتی به خدای مردم اسرائیل ایمان نداشتند.تمام آنها کافر و نجس بودند. اسرائیلی ها به آنها مالیات می دادند.جوان هایشان برایشان به جنگ می رفتند.برایشان اماکن را می ساختند. بزرگان و روسای قوم نمی توانستند تماما مجری قوانین موسی باشند،چرا که در بیشتر موارد این رومی ها بودند که باید رای آخر را می دادند. همواره از فراز برج های نگهبانی سربازان رومی، اسرائیلی ها را زیر نظر داشتند. کوچکترین اعتراض و شورش را دردم سرکوب کرده و شورشیان اسرائیلی  را به جرم خیانت به روم،مصلوب می کردند.آزادی در چهار چوب سیستم روم بود نه شریعت و قوانین دین یهود.رومی های از اسرائیلی ها متنفر بودند و آنها را مردمی امی و بی فرهنگ می دانستند.از اینرو یک رومی صرف به این دلیل که شهروند روم است میتوانست به هر اسرائیلی در کوچه و خیابان دستور بدهد تا برایش کاری را انجام بدهد.بعنوان مثال در حال بردن باری است،میتوانست یک اسرائیلی را صدا کند و به او بگوید که این بار را مثلا به مسافت یک کیلومتر برایش ببرد.سخن کوتاه اینکه دورانی پر از خفت و خواری برای مردم اسرائیل در سرزمین خود آنها بود.
در تاریخ کشور خودمان این گونه اسارت و خوار شدن غریب نیست.از تصویب قانون کاپیتولاسیون بیش تر از 60 سال نمی گذرد!وقتی تمامی شهروندان آمریکایی و کشورهای دیگر در ایران مصونیت و آزادی عمل داشتند و سگ یک آمریکایی به اندازۀ خود آمریکایی محافظت می شد،آن هم در بین مردم مسلمان و اسلام زدۀ ایرانی!که حتی اگر تصادفا دستشان به سگی میخورد ،دستشان را هفت بار می شستند!
در یکچنین محیطی عیسای خداوند می ایستد و به مردم اسرائیل،دقت کنید نه اینکه به مردم و سربازان و فرمانروایان روم!بلکه به مردم اسرائیل که در زیر چنین جفا و ستمی هستند، میگوید؛ چه میگوید؟:آیا اینکه چشم بعوض چشم و دندان بعوض دندان( به نقل از کتاب لاویان باب 24 ایۀ  20 ،تثنیه 19 ایۀ 21) و بیرون بروید بر علیۀ این کافرین و متجاوزین مسلح شوید!خیر.آیا اینکه:" جزای کسانی که با خدا و پیامبرش جنگ می کنند و در زمین به فساد می کوشند،ان است که کشته شوند،یا بر دار گردند یا دستها و پاهایشان یکی از چپ و یکی از راست بریده شود.یا از سرزمین خود تبعید شوند و اینها رسوایی شان در این جهان است.و در آخرت نیز به عذابی بزرگ گرفتار آیند."( سورۀ المائده آیۀ 33).فکر میکنید عیسای خداوند قادر نبود چنین فرمانی بدهد و مردم اسرائیل را برای یک شورش عظیم بر علیۀ روم آماده کند؟آیا عیسای خداوند جمله کم داشت تا هر یک اسرائیلی را بر علیۀ یک رومی بشوراند؟آیا او قادر نبود با خواندن روضه ای(!!)جوانان اسرائیلی را روی مین و زیر تانک بفرستد؟!به خودشان نارنجک ببندند و به هوای بهشتی که او به خوبی قادر بود برایشان ترسیم و تجسم کند خانه ها و مجالس و اماکن رومی ها را منفجر کرده و رومی ها  را تکه تکه کند؟!جالب است که  در میان دوازده شاگرد عیسای مسیح یکی از آنها نامش " شمعون فدایی " بود.عضو حزب یهودی آن زمان که با خود خنجر کوچکی حمل می کردند و آماده بودند تا به رومی ها و دشمنان اسرائیل حمله کنند.عیسای مسیح در چنین محیط و در چنین جو پر از کینه و نفرتی به تمام شاگردان و به مردم اسرائیل،نه رو به مردم و سربازان و فرمانروایان روم!می فرماید که ای فرزندان ابراهیم در ستم!ای جفا دیده ها!ای ستم کشیده ها؛ شما: " شنیده اید که گفته شده است چشمی به عوض چشمی و دندانی به دندانی . لیکن  من به شما می گویم با شریر مقاومت مکنید." نگاه کنید به عبارت " مقاومت مکنید " او نگفت  به شما می گویم که اگر چشم شما را در آوردند و دندان شما را شکستند، انتقام نگیرید؛او نه تنها نمیگوید انتقام نگیرید که هیچ،او می گوید حتی مقاومت هم نکنید،یعنی آنها در حال انجام این کار هستند یا آن را بر شما در آینده خواهند کرد،اما شما مقاومت نکنید.آنها چشم و دندان شما را از شما خواهند گرفت،نه اینکه شما در بشقاب بگذارید و به آنها تقدیم کنید!بلکه دیر یا زود چنین بلایی بر سر شما می آید و شما در شرایطی قرار می گیرید که میخواهید :مقاومت کنید.من به شما می گویم :مقاومت مکنید.زیرا مقاومت شما در برابر دستان انسان نیست،مقاومت شما در برابر شریر است.به همین دلیل است که عیسای خداوند می فرماید:" با شریر مقاومت مکنید."؛نیروهای شریر،فرزندان شیطان،نیروهای تاریک این دنیا.در برابر آزار و جفاهایی این نیروها که بر سر شما می اید ،مقاومت مکنید.
اگر با برداشت بنده موافق نیستید اجازه بدهید تا با هم فرمایش عیسای مسیح را ادامه بدهیم.او بلافاصله می فرماید:" بلکه هر که بر رخسارۀ راست تو طپانچه زند دیگری را نیز بسوی او به گردان " یعنی همان مقاومت نکردن!یعنی آنها دیر یا زود بر رخسارۀ شما  سیلی خواهند زد،نه اینکه صورت خودت را ببر جلو که بزنند!!بلکه اینکه آنها دیر یا زود ناعادلانه بر رخسارۀ شما سیلی خواهند زد،پس در آن زمان،مقاومت مکنید!گونۀ دیگر خودت را هم ببر جلو تا بزنند.باز هم با من موافق نیستید،اجازه بدهید کمی جلوتر برویم:" و اگر کسی خواهد با تو دعوی کند و قبای ترا بگیرد عبای خود را نیز بدو واگذار " لطفا دقت کنید! اینجا این شما نیستید که دعوا را راه می اندازید!آنها بر علیۀ شما دعوا راه انداختند تا پیراهن شما را به زور و اجبار از تن شما در آورند؛عیسی میفرماید نه تنها  پیراهنت را به او بده،بلکه مقاومت مکنید و عبای خودت را هم به او بده!با من موافق نیستید،عیسای خداوند باز هم ادامه می دهد:"  و هر گاه کسی ترا برای یک میل مجبور سازد دو میل همراه او برو." عیسی مسیح می فرماید،دیر یا زود از شما می خواهند که باری را ببری که مال شما نیست،به شما ربطی ندارد،اصلا هم در آن ذینفع نیستید،عیسی می فرماید اگر شما را مجبور کردند،لطفا خوب دقت کنید به عبارت مجبور کردن؛عیسی نمی گوید مانند شهیدان زندگی کن!و برو در خیابان تا بار مردم را ببری!دوست دارم شما این ظرافت تعلیم الهی مسیح را ببیند تا راه مسیح و مسیحیت را به دین مَلوُس و پُفکی  مُسَّما نکنید!!می فرماید شما داوطلب نمی شوید تا خفت و خواری دیگری را بر دوش خودت ببری،اما اگر آنها خواستند و  ترا مجبور کردند که آن را بر دوش خودت بکشی و ببری،مقاومت مکنید،دو برابر راهی که به شما گفته اند آن بار را برایشان ببرید!
 شاید از خودتان بپرسید که:
1- مگر این امکان پذیر است؟
2-  چرا باید اینگونه باشد؟
3- چگونه من قادر به انجام آن خواهم بود؟

سوال اول: مگر این امکان پذیر است؟
مثال معروف ایرانی خودمان می گوید: کَل اگر طبیب بودی،کَل خود دَوا نمودی!آیا خود عیسای مسیح قادر به انجام این ها بود،یا اینکه فقط نفسش از جای گرم در می آمد و بیرون گود نشسته بود و میگفت لنگش کن!بر خلاف تمامی رهبران ادیان دنیا آیا خود او نقض کنندۀ فرمان خودش بود یا نه؟ سقراط و تمامی فیلسوفان یونان باستان از داشتن حکمت و فهم و درک زیستن سخن گفتند اما به ما نگفتند که چطوری،و خودشان با آن هرگز زندگی نکردند.بودا از گذشت و دوست داشتن دشمنان خود سخن گفت،اما همواره مرزی بین دوست و دشمن ساخته بود.محمد از بخشش و رحم  الله خود سخن گفت،اما از تمامی آنانی که روزی او را در مدینه جفا داده بودند انتقام گرفت.اما برای عیسای مسیح و اینکه آیا خود او توانست گفته های خودش را اجرا کند و در برابر شریر مقاومت نکند؛من به گفتۀ شاگرد خود او،سند زندۀ ما،که به مدت سه سال خدمت عیسای مسیح بر روی زمین با او بود و در ساعتهای آخر عمر زمینی نیز شاهد رویدادهای زندگی استاد خود بود نوشته ای داریم که قطعا به ما ثابت میکند که خود عیسای مسیح هرگز با شریر مقاومت نکرد.پطرس در نامۀ اول خود می نویسد:
" زیرا چه فخر دارد هنگامی که گناهکار بوده تازیانه خورید و متحمل آن شوید لکن اگر نیکوکار بوده زحمت کشیده و صبر کنید این نزد خدا ثواب است.زیرا که برای همین خوانده شده اید چونکه مسیح نیز برای ما عذاب کشید و شما را نمونه ای گذاشت تا در اثر قدم های وی رفتار نمائید که هیچ گناه نکرد و مکر در زبانش یافت نشد چون او را دشنام می دادند دشنام پس نمی داد و چون عذاب می کشید تهدید نمی نمود بلکه خویشتن را به داور عادل تسلیم کرد."
(نامۀ اول پطرس باب 2 ایات 20-23)
پس اگر عیسی که خدای در جسم بود،قادر به انجام آن بود و او توانسته در برابر شریر مقاومت کند و به هوای انتقام و کینه از آنان بر نیاید،ما نیز میتوانیم.سوال دوم شاید این باشد که:

 چرا باید اینگونه باشد؟
چرا باید در برابر شریر مقاومت نکنیم،پاسخ عیسای مسیح این است که اولا حکمران دنیا شیطان و شریر است( یوحنا 12 ایۀ 31) و پولس می گوید تمام آفرینش در قید فساد است(رومیان 8 ایۀ 21)اما عیسی با علم و دانش بر این به ما نمیگوید به مقابله با این شرارت و شیطان موجود دنیا در آییم،او میگوید،شرارت و شیطان هست،اما تو ای پدر:"آنان را از شرارت و شیطان محافظت فرمایی."( یوحنا 17 آیۀ 15).چرا باید اینگونه باشد؟ پاسخ پطرس این است که: " زیرا که برای همین خوانده شده اید " ؛چرا باید اینگونه باشد؟پاسخ پولس این است که:" زیرا که ما را کشتی گرفتن با خون و جسم نیست بلکه با ریاست ها و قدرتها و جهان داران این ظلمت و با فوج های روحانی شرارت در جاهای آسمانی." (نامۀ افسسیان باب 6 آیۀ 12).گویی تمام تعالیم عیسای خداوند و شیوۀ زیستن خود او و مقاومت نکردن خود او با شریر و شرارت این دنیا ما را به این نکته می رساند که موضوع این نیست  چرا ما باید اینگونه باشیم و در برابر شریر مقاومت کنیم،ما اصلا خوانده شده ایم که اینگونه باشیم و در برابر شریر مقاومت نکنیم.ما تا الان باید دانسته باشیم که به دنبال مسیح آمدن مانند مسیح شدن است؛و مانند مسیح شدن یعنی مانند مسیح رنج کشیدن و تحمل کردن و با شریر مقاومت نکردن. پس این نیست که چرا باید،این است که چگونه باید؟

سوال سوم: چگونه من قادر به انجام آن خواهم بود؟
نکتۀ ظریف تعلیم عیسای مسیح در این است که:
این نیست که اگر گونۀ راست شما را زدند گونۀ چپ خودتان را جلو ببرید.این است که من نمی توانم گونۀ چپ خودم را جلو ببرم اگر گونۀ راست مرا زده اند و من مقاومت کرده ام و میخواهم انتقام بگیرم. من نمیتوانم عبای خودم را بدهم،اگر وقتی داشتند پیراهن مرا می گرفتند،مخالفت کردم و در برابر آنان مقاومت کرده و با آنها دعوا کردم.من نمیتوانم باری را که مرا مجبور کردند دو کیلومتر ببرم اگر حاضر نباشم حتی به آن دست بزنم چون مال من نیست. اگر ما در کلیسای مسیح و در رفتار مسیحی خودمان با اجرای این فرمان اشکال داریم به این دلیل است که هنوز قادر نبوده ایم مرحلۀ اول را تکمیل کنیم!یعنی مخالفت نکردن.یعنی تسلیم بودن.مگر عیسی در شش دادگاه خود مقاومت کرد مگر با آنها و نحوۀ دادگاه مخالفت کرد،مگر بدنبال وکیل برای خودش گشت تا از حق خودش دفاع کند.اگر یک ساعت در باغ جتسیمانی در دعا بود تا آن جام از او دور شود،یعنی مرگ برای او آسان نبود؛اما اشعیاء او را بره نامید و یحیی هم.خود عیسی خود را خادم نامید.پولس نوشت خود را غلام کرد،خوار کرد.عیسای مسیح نمیتوانست پا در راه جلجتا بگذارد اگر ابتدا حاضر نمی شد تا خوار و لعنت شود.او نمیتوانست خود را خوار و لعنت شده کند اگر حاضر نمی شد تا در برابر تمامی نا عدالتی هایی که بر او انجام دادند اعتراض کند.و کلام میگوید :" او با کسی ستیزه نمیکند و فریاد نمی زند،و کسی صدای او را در کوچه ها نخواهد شنید.نی خمیده را نخواهد شکست،و فتیلۀ نیم سوخته را خاموش نخواهد کرد."(متی 12 آیۀ 19 و 20).
برای اینکه قادر به بردن باری به مسافت دو کیلومتر باشم،ابتدا باید آماده باشم تا آن را یک کیلومتر ببرم.اگر بخواهم قادر به بردن باری به مسافت یک کیلومتر که متعلق به من نیست و مرا مجبور به بردن آن کردن باشم باید بتوانم آن بار را از زمین بلند کنم.برای اینکه قادر به بلند کردن آن بار از زمین باشم باید در جستجوی دلیل آن نباشم،مخالفت نکنم و در برابر بردن آن مقاومت نکنم.پس آن را بلند کنم و روی دوش خودم بگذارم.و راه بیافتم.نه با فحش و لعنت برای باعث و بانی آن! بلکه مانند عیسی در سکوت و خاموشی مطلق بار را حمل کنم؛همۀ ما می دانیم سخت است،اما بخاطر داشته باشیم تمامی عذاب و توهین ها و شکنجه های مسیح به جلال پدر و نهایتا به جلال خود او منتهی شد.دقیقا همین در انتظار تک تک ماست.عیسای مسیح فرموده است:" تا کارهای نیک شما را ببینند و پدر آسمانی شما را تمجید نمایند."(متی باب 5 آیۀ 16).و خود مسیح به ما چه وعده ای داده است؟:" آن جلالی را که تو به من داده ای به آنان داده ام."(یوحنا 17 ایۀ 22).

نتیجه گیری
مسیح و تعالیم او بر خلاف تمامی رهبران و ادیان دیگر دنیا به یک دلیل بزرگ تماما متفاوت است از اینرو یگانگی راه خود را به مدت دو هزار سال حفظ کرده و من هیچ شکی ندارم که تا به ابد محفوظ خواهد ماند.آن دلیل بزرگ وجود شخص عیسای مسیح در جان تک تک ایمانداران به خودش توسط روح مقدس خداست.او در ما حضور دارد و ما را هرگز رها نمیکند.اوست که در قوت روح به ما این توان را می دهد که انتقام ها را سیلی ها را ،غارت ها را،جفاها را تحمل کرده و به خیال انتقام از آن بانیان آن هرگز در نیامده که هیچ،حتی لحظه ای به آن فکر هم نکنیم.
پولس رسول که تمامی زخم های بشارت انجیل سلامتی را در بدن خود داشت گویی بر زانو های خود برای کلیسا و برای ما امروز دعا میکند و به ما میگوید که :" چرا بیشتر مظلوم نمی شوید و چرا بیشتر مغبون نمی شوید."(اول قرنتیان 6 ایۀ 7) در جایی دیگر می گوید:" زنهار کسی با کسی به سزای بدی بدی نکند."(اول تسالونیکیان 5 ایۀ 15) و در جایی دیگر می گوید:" مغلوب بدی نشوید بلکه بدی را به نیکویی مغلوب ساز." (رومیان 12 ایۀ 21) در همین رساله او می گوید:" هیچ کس را بعوض بدی بدی نرسانید."(رومیان 12 آیۀ 17) و خود او پاسخ کلی به تمام سوال های تک تک ما می دهد اگر از خودمان بپرسیم که چرا،چرا من باید انتقام نگیرم و کسی را که به من بدی میکند و پوست مرا کنده است!!تلافی نکنم؟ پولس آب پاکی را بر دست تمام دنیا ریخته است:" خداوند می گوید انتقام از من است و من جزا خواهم داد." ( تثنیه 32 ایۀ 35 و رومیان 12 ایۀ 19).



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر