۱۳۹۴ تیر ۱, دوشنبه


یدا بکنیم.
شخصی می‌گفت من در سن دوازده سالگی به عیسای مسیح ایمان آوردم و این شخص کشیش بود و می‌گفت از سیزده سالگی شروع به بشارت و موعظه انجیل کردم می‌گه در سن چهارده سالگی هر روز یکشنبه موعظه می‌کردم در تمام عمرم خدا رو با میل و رغبت خدمت کردم اما سالها بعد فهمیدم هنوز درک درستی از انجیل نداشتم با اینکه صحبت می‌کرد بشارت می‌داد؛ در واقع می‌گه لمس مسیح شاملم شد دوباره و دید تازه‌ای پیدا کردم؛ می‌گه تمام اون دوران نه اینکه دوران بدی بود اما چون با خدا بودم خدا داشت روی من کار می‌کرد؛
بعضی وقتها ما فکر می‌کنیم چون کاملا نمی‌تونیم ببینیم نا امید می‌شیم کاملا شفاف نمی‌تونیم ببینیم درک عمیقی نداریم فکر می‌کنیم که مسیح با ما نیست؛ کلام خدا می‌گه او با ماست و هرگز ما رو ترک نمی‌کنه؛ به محض اینکه کسی ایمان بیاره می‌گه او با او خواهد بود با او خواهد ماند و هرگز او رو تنها نمی‌زاره، ولی با او رفتن مهم هستش با او رفتن اهمیت داره؛ پس اینجا می‌بینیم که این شخص می‌گه با وجود اینکه تمام ایام زندگیم درک درستی از کلام خدا نداشتم می‌گه اونها مراحلی بود که خدا با صبر منو تحمل کرد تا کم کم دید من درست شد و آدمها رو بصورت درخت نمی‌دیدم؛ خیلی از ما هنوز آدمها رو بصورت درخت می‌بینیم.
درخت چی هست؟ در کتاب مقدس نگاه می‌کردم از درخت زیاد صحبت شده، درخت جایگاه مخصوصی داره و اتفاقات متعددی در ارتباط با درخت افتاده؛ بطور مثال درخت جای پنهان شدن بود؛ آدم وقتی گناه کرد رفت در پشت درخت پنهان شد در پیدایش می‌خونیم باب ۳؛ عیسای مسیح مرد خوب وشریف نتنائیل رو زیر درخت پید اکرد و بهش می‌گه هنگامی که تو زیر درخت بودی من تو رو دیدم؛ عیسای مسیح زکای باجگیر رو بالای درخت دید و گفت پایین بیا می‌خوام امروز با تو باشم؛ عیسای مسیح کار نجات رو خودش روی درخت انجام داد و تمام اون کار بزرگ روی صلیب روی چوب درخت انجام شد؛ شخصی که نجات پیدا می‌کنه کلام خدا در مزمور ۱ می‌گه "مثل‌ درختی‌ نشانده‌ نزد نهرهای‌ آب‌ خواهد بود".


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر