در حالی که حق داشتن اختیار برای انتخاب و اعتقاد به مذهب حداقل خواسته هر فردی میتواند باشد، نظام جمهوری اسلامی از تمام توان و امکانات خود استفاده میکند تا با تغییر اعتقادات مردمی مقابله کند که نمونه بارز آن را در برخوردهای قهرآمیز با نوکیشان مسیحی میبینیم.
حاکمیت کنونی ایران و سران آن اعتقاد دارند که برخی از گروههای مذهبی دشمنان کشور هستند، زیرا باورهای مذهبی آنها ممکن است وفاداری به نظام را دچار چالش کنند و به بهانه حفظ امنیت سیاسی، سرکوب فعالیتهای مذهبی را سرلوحه عناد با ادیان دیگر را قرار دادهاند.
دین اسلام در ایران قبل از اینکه یک اعتقاد دینی باشد، یک ارثیه دینی است که از والدین به فرزندان به ارث رسیده و برخی از افرد با رسیدن به بلوغ فکری، این حق را برای خود قائل میشوند تا در این زمینه دین اسلام را به چالش کشیده و خود انتخابگر تدین خود باشند، نه دنبالهرو دین وراثتی.
این قشر از مردم ایران به دلایل مختلف که برای هر فرد قابل احترام است به دین مسیحیت گرویده و خود را از تاروپود اسلام حاکمیتی رهانیدهاند، اما نظام جمهوری اسلامی بر خلاف شعارها و ادعاهای خود این گونه اعمال را شامل مجازات دانسته و با بازداشت و زندانی کردن این نوکیشان سعی در جلوگیری از فراگیر شدن مسیحیت در ایران را دارد.
امروز به طور واضح مشاهده می کنیم اقلیتهای مذهبی چه رسمی و چه غیر رسمی امکان تبلیغ و ترویج مذهب خود را نداشته و هرگونه تبلیغی جرم محسوب می شود، علاوه بر آن امکان تشکیل احزاب سیاسی ،روزنامه و یا هفته نامه، کانال تلویزیونی و اجلاس رسمی و عمومی را ندارند و در کتب درسی مدارس نیز هیچگونه درس و یا مطلبی در ارتباط با شناساندن مذاهبی غیر از اسلام وجود ندارد.
امروزه دستاورد نظام جمهوری اسلامی در خصوص ادیان دیگر در ایران اینگونه نمود پیدا کرده است؛ ممنوعیت ساخت و ساز کلیساهای ساختمانی؛ دستگیری و زندانی کردن نوکیشان مسیحی و تحت تعقیب قرار دادن متولیان کلیساهای خانگی
اخراج بسیاری از نوکیشان مسیحی از سازمانها و ادارات دولتی، ویران شدن خانقاههای دراویش و زندانی شدن آنها، که به جرات می توان گفت سیمای امروز ایران چیزی نیست جز زندانی بزرگ برای اقلیت های دینی و مذهبی.